وقتی مادر بزرگ ها نقش مادر را بازی می كنند
لبخند خارجي
جك
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
بهترين پايگاه موسيقي ايران
دنیای شیرین انگلیسی
همه چیز
چمنزار بي پايان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لبخند خارجي و آدرس 4smile.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 238
بازدید کل : 8002
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
alireza

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : alireza

 

مادربزرگ ,grandmother

A young boy and his doting grandmother were walking along the sea shore when a huge wave appeared out of nowhere, sweeping the child out to sea.

The horrified woman fell to her knees, raised her eyes to the heavens and begged the Lord to return her beloved grandson.

Lo, another wave reared up and deposited the stunned child on the sand before her.

The grandmother looked the boy over carefully. He was fine. But still she stared up angrily toward the heavens. "When we came," she snapped indignantly, "he had a hat!"

پسربچه ای با مادر بزرگش داشتند كنار دریا راه می رفتند كه ناگهان موجی آمد و پسربچه را باخود بر د

زن وحشت زده زانو زد و به آسمان نگاهی كرد و از خدا خواست كه بچه را به او پس دهد

موجی ظاهر شد و بچه را كنار ساحل نزد پیرزن گذاشت

پیرزن به دقت به بچه نگاهی كرد.حال پسربچه خوب بود.اما پیرزن  با عصبانیت نگاهی به آسمان كرد و گفت :وقتی بچه را موج برد كلاهم داشت آ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: